MANSOUR 7 SKY

ساخت وبلاگ


بهت نمی گم...

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم

laki-joon.jpg


MANSOUR 7 SKY...
ما را در سایت MANSOUR 7 SKY دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour7sky 7skymansour بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1392 ساعت: 0:26

آسمان بی نیاز

 

 

 

 

 

 

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسرقدبلند

 بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دخترخجالتی

نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز

 این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس

 خوشبختی می کرد.


در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او

 که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ

کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای

زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن

پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند

و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

 

دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد،

 چشمانش به باریکی یک خط می شد.


در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز

 به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه

دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با

 آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش

 حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به

معنای واقعی حس کرد.


روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت

 سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به

سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود

 که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته

شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.


دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر

 شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه

دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی

 قفسه اش به شش تا رسیده بود.


دختر در بیست و پنج سالگی از
دانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر

پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی

باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت

 دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر

به چهره شاد و خوشبخت عروس و داماد چشم دوخته بود و بدون آنکه

 

شرابی بنوشد، مست شد.


زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با

 یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل

گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن

 توست… و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.

 

ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با

مشکلات بزرگی مواجه شده و در حال ورشکستگی است. همسرش از

 او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار

نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا

 کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمام پس

اندازش در آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم

گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید،

مواظب خودتان باشید.


زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می

کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد.

روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام

 شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه

پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟


پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخر
لبخند زد.


چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش

 نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.


مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر

روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در

میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در

قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای من

نگهدارید؟


پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد.

 

مرد هفتاد و هفت ساله در حیاط خانه اش در حال استراحت بود که

 ناگهان نوه اش یک ستاره زیبا را در دستش گذاشت و پرسید: پدر

بزرگ، نوشته های روی این ستاره چیست؟


مرد با دیدن ستاره باز شده و خواندن جمله رویش، مبهوت پرسید: این

 را از کجا پیدا کردی؟ کودک جواب داد: از بطری روی کتاب خانه

پیدایش کردم.


پدربزرگ، رویش چه نوشته شده است؟


پدربزرگ، چرا گریه می کنید؟


کاغذ به زمین افتاد. رویش نوشته شده بود::

 

 

معنای خوشبختی این است که در دنیا کسی هست که بی اعتنا به

نتیجه، دوستت دارد.

MANSOUR 7 SKY...
ما را در سایت MANSOUR 7 SKY دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour7sky 7skymansour بازدید : 79 تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1392 ساعت: 0:26

هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه

اینجا یكی از حس شب احساس وحشت می كنه

هرروز از فكر سقوط با كوه صحبت می كنه

جایی كه من تنها شدم شب قبله گاه آخره

اینجا تو این قطب سكوت كابوس طولانی تره

من ماه میبینم هنوز این كور سوی روشنو

اینقدر سو سو می زنم شاید یه شب دیدی منو

هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه

ای ترس تنهای من اینجا چراغی روشنه

اینجا یكی از حس شب احساس وحشت می كنه

هر روز از فكر سقوط با كوه صحبت می كنه

MANSOUR 7 SKY...
ما را در سایت MANSOUR 7 SKY دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour7sky 7skymansour بازدید : 76 تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1392 ساعت: 0:26

دستم به ماه نمی رسه اونو واست بچینمش

نمی تونم شاپرکو به آسونی بگیرمش

نمی تونم غزل بگم از اینجا تا آسمونا

اما یه شاخه گل دارم میام برای دیدنت

نمی تونم که خورشیدو روی زمین بنشونم

نمی تونم تورو روی رنگین کمونا بنشونم

نمی تونم کوه واست بروی شونم بزارم

اما با چندتا قطره اشک میام برای دیدنت

نمی تونم غصه هاتو روی دلم جاشون بدم

نمی تونم غصه هامو که از تو پنهونش کنم

نمی تونم آرزوتوبک شبه آرزوم کنم

اما با یک قلب طلا میام برای دیدنت

MANSOUR 7 SKY...
ما را در سایت MANSOUR 7 SKY دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour7sky 7skymansour بازدید : 90 تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1392 ساعت: 0:26

به نام خدا

 

رازهای تداوم عشق و دوستی

 

۱ ـ یکدیگر را مثل هم دوست نداشته

 

 باشید .

۲ـ حداقل روزی یکبار , جمله دوستت دارم را

 

 به یکدیگر بگویید .

 

۳ـ با هم بودنتان را به خاطره تبدیل

 

کنید .

۴ـ به او بگویید که عاشقش هستید .

 

۵ـ هرگز فراموش نکنید که ساده ترین چیز

 

 ها در زندگی ممکن است با ارزشترین باشند.

 

۶ ـ زیبا ترین و با ارزشترین هدیه , هدیه

 

 ای است که از اعماق قلبتان آن را تقدیم

 

 می کنید و نه از

 

جیبتان . همواره از از اعماق قلبتان به او

 

 هدیه بدهید . 

 

۷ـ به خاطر داشته باشید که سکوت گاهی

 

 اوقات بهترین پاسخ است .

 

۸ـ به یکدیگر احترام گذاشته و مدافع و

 

 طرفدار هم باشید .

 

۹ـ همیشه از او بپرسید که روزش را چگونه

 

 گذرانده و البته به حرف هایش گوش

 

بدهید !

 

۱۰ـ زیبا ترین کلمات را برای صدای کردن

 

 یکدیگر به کار ببرید .

 

۱۱ـ و ......

MANSOUR 7 SKY...
ما را در سایت MANSOUR 7 SKY دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour7sky 7skymansour بازدید : 80 تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1392 ساعت: 0:26

شاگردي از استادش پرسيد: عشق چست؟

استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر

خوشه ترين شاخه را بياوراما در هنگام

عبور از گندم زار، به ياد داشته باش كه

نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي

طولاني برگشت.استاد پرسيد:چه آوردي؟ و

شاگرد با حسرت جواب داد:هيچ! هر چه جلو

ميرفتم، خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به

اميد پيدا كردن پرپشت ترين، تا انتهاي

گندم زار رفتم .

استاد گفت: عشق يعني همين

شاگرد پرسيد: پس ازدواج چيست؟

استاد به سخن آمد كه:به جنگل برو و

بلندترين درخت را بياور اما به ياد داشته

باش كه باز هم نمي تواني به عقب برگردي

شاگرد رفت و پس از مدت كوتاهي با درختي

برگشت. استاد پرسيد كه شاگرد را چه شد و

او در جواب گفت:به جنگل رفتم و اولين درخت

بلندي را كه ديدم، انتخاب كردم. ترسيدم

كه اگر جلو بروم، باز هم دست خالي

برگردم .

استاد باز گفت:ازدواج هم يعني همين

MANSOUR 7 SKY...
ما را در سایت MANSOUR 7 SKY دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour7sky 7skymansour بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1392 ساعت: 0:26

گفتی که می بوسم تو را، گفتم تمنا می کنم

گفتی اگر بيند کسی، گفتم که حاشا می کنم

گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقيب آيد ز در

گفتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم


گفتی که تلخی های می، گر ناگوار افتد مرا

گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم

گفتی چه می بينی بگو، در چشم چون آيينه ام

گفتم که من خود را در او عريان تماشا می کنم


گفتی که از بی طاقتی دل قصد يغما می کند

گفتم که با يغماگران باری مدارا می کنم

گفتی که پيوند تو را با نقد هستی می خرم

گفتم که ارزان تر از اين من با تو سودا می کنم


گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گويم برو

گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم

گفتی اگر از پای خود زنجير عشقت وا کنم

گفتم ز تو ديوانه تر دانی که پيدا می کنم
MANSOUR 7 SKY...
ما را در سایت MANSOUR 7 SKY دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour7sky 7skymansour بازدید : 68 تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1392 ساعت: 0:26

روز والنتاین (روز عشاق و یا روز عشق ورزی) مصادف با ۲۵ بهمن‌ماه (۱۴ فوریه) در بعضی فرهنگها روز ابراز عشق است.

 

MANSOUR 7 SKY...
ما را در سایت MANSOUR 7 SKY دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour7sky 7skymansour بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1392 ساعت: 0:26

امروز روز سپاس گذاری از خداوند است

زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن

تا با تمام وجود به او بگوییم

عشق من روزت مبارک

اس ام اس ولنتاین

 

0000000000000000000000000000000
0000000000000000000000000000000
0000000777770000000777770000000
0000077777777700077777777700000
0000777777777770777777777770000
0000777777777777777777777770000
 7777770000
ولنتاین مبارک00007777777

0000077777777777777777777700000
0000007777777777777777777000000
0000000077777777777777700000000
0000000000777777777770000000000
0000000000000777770000000000000
0000000000000007000000000000000

MANSOUR 7 SKY...
ما را در سایت MANSOUR 7 SKY دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mansour7sky 7skymansour بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 1 مرداد 1392 ساعت: 0:26